آرزو!

کاش کسی از راه می‌رسید 

و می‌گفت:

من 

نماینده خدا هستم

آمده‌ام از طرف او

به تو بگویم:

اشتباه می‌کنی

او هنوز از تو ناامید نشده

او هنوز هم به اینده‌روشن برای تو امید دارد...

بلند شو

و دوباره شروع کن!

 

اما درون من همچنان حسی قوی وجود دارد که می‌گوید: تو جزء آنهایی بودی و هستی که «یحسبون انهم یحسنون صنعا»... 

و هیچ وقت آنی نبوده‌ای که پروردگارت دوست می‌داشته...

و این آن چیزی است که مرا فرو می‌شکند...

آنقدر که در خودم فرو می‌روم

مچاله می‌شوم

و حتی نمی‌دانم باید چه آرزویی بکنم

زندگی را طلب کنم؟!

یا مرگ را؟!

که هر دو به یک اندازه برایم مبهم و حیرت انگیز و وحشت آور است...

۱
۲۳ تیر ۰۲:۲۲ مهر نویس

منم شدیدا نیازمند همین یه نفرم

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
هر از دست دادنی
غیر از دست دادن تو
آسان است...
نویسندگان
موضوعات
پیوند های روزانه
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان